پسری پدری

 

عمر برده بود به سر در بندگی، تا که آمد به وجود بنده دیگری

پدر پسر آموخته از راز و نیاز و بندگی، تا نباشد در بند دیگری

بی تاب و بی دل شده پدر از بیچارگی پسر گرچه می خواهد بگوید دارد فرزند دیگر

بی منت، مهر و وفا هدیه کرده پدر به نوجوانی پسر با غم و اندوه و پیری دارد درد دیگر

گر نیابد پسری دست محبت پدری ببایدش گشت در تاریکی با دست خالی

می شود گریه چشم پسر از واژه پدری می نهد به خاک دست و سینه پدری

 

#جلال_ژاله


شعر های جدید پدری ,پسری ,پسری پدری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کاوشگر گنج ناصر رزازی فروشگاه اینترنتی ارزان | تهیه جهیزیه دانلود سنتر نقطه سفید چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید پی اس دی دبلیو دبلیو ای